کد مطلب:35477 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:201
به شما و جهانیان وصیت می كنم. من از آن روز كه دل را از دست داده ام، خویشتن را هم گم كرده ام آری، من و دل با هم گم شدیم، ما جز شبهی موهوم، جز سایه ای هموزن خیال چیز دیگر نیستیم كه داستان حاضر و غایب سرگذشت زندگی ماست. باری نخست، به روی دل و سپس بر برگهای نهج البلاغه خم شدم تا یكتا الهه عشق را كه در سیزده قرن پیش، عاشقانه خود را فدای معشوق كرد و جهانی را شیفته و فریفته ی خود ساخت و تاریخ پر شكوه و افتخارش را به خون خویش رنگین نمود تا لكه ننگ و خواری بر آن ننشیند. او را، با همان رخسار به فرزندانش، وصیتهایش را به مانند گلهایی در سبد واژه ها پیشكش حسن و حسین (ع) آیندگان می كند: شما ای دو فرزند روشن روان كه این گفته بسیار ارزنده است هر آن كس كه این گفته بندد به كار خداوند در هر كجا حاضر است چو هر راز بر وی بود آشكار به دنیا مبندید زنهار جان ولی خدعه سازد به پایان كار مدارید جز حرف حق بر زبان كه چون حرف حق را تو گفتی به جا [صفحه 76] مخواهید از غیر یزدان جزا همیشه به درمانده باشید یار ببندید با قهر دست ستم ببندید با مهر، دست خلاف كه فرمود پیغمبر پاك دین كه مقبول تر شد ز صوم و صلات یتیمان درمانده را غمگسار دیگر نیز در حق همسایگان پیمبر به تایید همسایگان كه همسایگان نیز از این رهگذر گرامیست قرآن و حرمت از آن در انجام احكام آن، سخت كوش ستون است بر دین و آیین، نماز متابید در كعبه، روی از طواف شما را سفارشگرم بر جهاد در احراز حق بوده پیكارگر پی حفظ ناموس و دین و عیال كه گر كشته گردید در راه حق بجنگید چون رنگ خون بر كفن كه یك كشته ی با شرف در مزار تهیدست گر داشتی قوم و خویش مكن هیچ قطع رحم زینهار به دست و زبان نهی منكر كنید كه گر این دو نادیده انگار گشت مبادا كه دست ستمكار، دون چو زین دهر رفتم به دیگر سرای چو تصمیم دایر شود بر تقاص [صفحه 77] مبادا كه چون كشته گشتم به كین چو بوده است خود، قاتلم یك نفر به یك ضربت افكنده جسمم ز پا مبادا در اعدام او بی درنگ نباید كه او مثله گردد به كین نباید شود مثله حیوان پست هم اكنون ز من گشت باید جدا [صفحه 78]
«اوصیكما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه كتابی»
سفارش پذیرید از من به جان
چو روشنگر راه آینده است
برآساید از گردش روزگار
به گفتار و كردارمان ناظر است
سزد آنكه باشید پرهیزكار
كه عاشق فریبست و زیبا میان
كه بد عهد و سست است و ناپایدار
كه راضی شود ایزد مهربان
خداوند را كرده باشی رضا
بگویید حق را برای خدا
نباید ستمدیده ماند نزار
ندانید ناپاك را محترم
كمر بسته بر چاره ی اختلاف
كه بر جان پاكش هزار آفرین
چو بردید مردم به راه نجات
ز جان بوده بر ریش مرهم گذار
نكوكار باشید و بس مهربان
چنان گفت با من كه كردم گمان
چو فرزند باشند میراث بر
بود فرض بر توده ی مومنان
بمانید و بر او سپارید گوش
بدو سخت بندید دست نیاز
كه پیچیدن از كعبه باشد خلاف
مسلمان بی جهد، هرگز مباد
كه ناموس، حفظ است از این رهگذر
بكوشید تا پای جان بالمال
بود بهتر از زنده با طعن و دق
بود بهتر از زنده بی خویشتن
به از زنده در ننگ، صدها هزار
ببخشای بر او ز اموال خویش
كه دستور فرموده پروردگار
به معروف، امر مكرر كنید
جهانی به كام ستمكار گشت
نهال شرف را كند واژگون
مبادا به خونخواهیم كرده رای
بود قاتلم، مستحق قصاص
برآرید دست خطا ز آستین
مبادا شود كشته كس بیشتر
بدو بیشتر نیست هرگز سزا
ابر سنت جاهلی برده چنگ
كه فرموده پیغمبر نازنین
كه حكم نبی را نباید شكست
كه خوش می روم در پناه خدا
صفحه 76، 77، 78.